تفسير ارزشمند (الميزان) تأليف مفسّر و قرآن شناس معاصر, مرحوم علامه
طباطبايى در بين ديگر تفاسير داراى جايگاه ويژه اى است. اين برجستگى مرهون
اخلاص, تلاش و بكارگيرى روشهايى است كه توانسته است آن را ـ با وجود عمر
كوتاه چند دهه خود ـ در رديف تفاسير مشهور وبنام چند صدساله قراردهد و
گاهى از برخى ازآنان پيشى گيرد, به گونه اى كه اكنون براى دستيابى به
ديدگاههاى تفسيرى ودريافت پيام قرآن, دست كم در كنار چند تفسير مهم,
نگريستن در تفسير (الميزان) ضرورى به نظر مى رسد.
ويژگيهاى اين تفسير گوناگون است و برخى ازآنها در تفاسير ديگركم تر ديده
مى شود. ازبين تمام ويژگيهاى اين تفسير, سه مورد بسيار برجسته وممتاز و
فراگير است:
اين روش براى فهم قرآن به همراه استفاده از روايات صحيح معصومين(ع) درست ترين واستوارترين روش است. درجاى جاى تفسير (الميزان) بهره گيرى از اين روش را براى فهم قرآن مى بينيم, به گونه اى كه در هر چند آيه, به آياتى برمى خوريم كه براى تفسير آيات ديگر, فهرست شده وسپس نتيجه اى خاص از مجموع آيات به دست داده است.
اين ويژگى درتفاسير كهن بسيار محدود است, ولى در تفاسير جديد قرآن به نسبت بيش ترى وجود دارد. در تفسير(الميزان) نزديك به هشتصد موضوع در حوزه فرهنگ ومعارف اسلامى آورده شده و به گونه اى كوتاه يا مفصّل درباره آن بحث شده است. اين ويژگى باعث گرديده تا برخى ازاين تفسير به عنوان (دائرة المعارف تشيّع) ياد كنند وانصاف اين كه اين لقب, بسيار با مسمّى است. 2
اين شيوه ومبنا دربرخى ازتفاسير بسيار اندك به كارگرفته شده, به گونه اى كه گاهى دريك سوره از سوره هاى متوسّط , حتّى در يك مورد هم ازاين مبنا و شيوه استفاده نشده است. ولى در سرتاسر تفسير (الميزان) براى فهم مراد قرآن ودرك آيات, از سياق آيه, آيه ها و جمله هاى قرآنى بهره گرفته و رازهاى پنهان آيات را هويدا ساخته است, وجمله ها وآيات تكرارى قرآن را از تفسيرى تكرارى و كليشه اى, بيرون آورده است, وخواننده تفسير را با روح و زنده بودن معنايى قرآن, آشنا كرده است. 3
(سياق) در اصطلاح اهل ادب به طرز جمله بندى كه برگرفته از چينش ونظم خاص
كلمات است, گفته مى شود, به گونه اى كه گاهى افزون برمعناى هريك ازكلمه ها
و سپس معناى جمله, معنايى ديگر را نيز براى جمله به همراه آورد. بحث
(سياق) به راستى ازمطالب غير قابل انكار (مبحث الفاظ) است, ازاين رو مى
تواند در ادب, علم اصول, تفسير وهرآنچه كه درقالب لفظ بگنجد, مورد تحقيق
وپژوهش قرار گيرد. ولى گويا به گونه اى گسترده و شايسته درمتون, تحقيق
نگرديده ودرباره دلالت آن وحجيت آن كمتر سخن به ميان آمده است. هرچند
انصاف وحق اين است كه در گفت وگوهاى روزمره, همه انسانها در همه ملّتها
وشايد با همه ويژگيهاى زبانى وادبى, به دلالت سياق سخن وكلام, توجه نموده
و بر مبناى آن قضاوت مى كنند و زندگى روزمره خود را مى گذرانند, ازاين رو
نياز به يادآورى نمونه عرفى آن وجود ندارد.
پس شايد بتوان گفت كه حجيّت (دلالت سياق) برگرفته از سيره عقلا بوده است.
البته اين حقيقت پوشيده نيست كه گاهى برخى از سياق جمله و سخن, با واژه ها
و الفاظ ديگرى تعبير مى كنند, همچون قرينه كلام, هرچند (قرينه كلام) اعم
از (سياق كلام) است, ولى مى تواند يكى از نمونه هاى روشن آن باشد.
قرآن نيز كه معجزه كلامى است, ازاين قاعده عمومى بحث الفاظ جدا نيست,
ازاين رو بحث (سياق آيات) مى تواند جايگاه ويژه اى درفهم و تفسير قرآن
داشته باشد.
اين نكته نيز بى فايده نيست كه بحث از (سياق آيات) به تنهايى كارگشا نيست,
وبراى دستيابى به حقيقتى فراگير دراين باره, به يك معنى شناختى نسبتاً
كامل دريك راستا ويك محور نيازمنديم.
مباحث عمده اى كه دراين راستا قرار مى گيرند, مى توانند اين مباحث باشند:
تناسب آيات و سور, سياق آيه و آيات, اسلوب قرآن, تفسير قرآن به قرآن, زبان دين و…
همه مباحث يادشده به گونه اى به هم مربوط بوده و تداخل مفهومى و معنايى
دارند وجاى خوشبختى است كه درباره هريك ازاين مباحث ـ بجز بحث سياق آيات ـ
تحقيقات و پژوهشهاى فراوان ونوشته هاى گسترده اى سامان يافته است.
(تناسب آيات و سور) و (اسلوب قرآن) ازمباحث عمده علوم قرآنى است كه
كتابهاى اصلى وجامع علوم قرآن, همگى به اين بحث پرداخته اند ونيزكتابهاى
مستقلى دراين باره سامان يافته است.
(تفسير قرآن به قرآن) نيز به عنوان يكى ازمبانى و روشهاى تفسير قرآن,
دركتابهايى با عنوانهايى همچون (مناهج المفسرين) و (الاتجاهات التّفسيريه)
و مانند آن ويا معادل فارسى آن, بحث و بررسى مناسب شده است.
همچنين بحث (زبان دين) كه درواقع بحثى عام و فراگير است وموارد قبلى در
درون آن جاى مى گيرد و به عنوان يكى از دهها موضوع آن, مى تواند بررسى
گردد. اين بحث ازگذشته در مجامع علمى ـ دينى مطرح بوده واكنون نيز از
موضوعات مطرح درمعرفت دينى است كه علاقه مندان فراوانى را به همراه دارد
ودرصورت دستيابى به حقايق آن, مى توان به اعتقادات درستى دست يافت.
همان گونه كه پيش تر گذشت, مرحوم علامه طباطبايى درسرتاسر تفسير خود براى
فهم آيات, از سياق جمله, جمله ها, آيه و آيه ها بهره فراوان گرفته است, به
گونه اى كه با يك تورّق و جست وجوى اجمالى در جلدهاى گوناگون (الميزان),
فراوانى وگستردگى آن را مى توان به روشنى ديد.
اينك براى بهره گيرى مشخص و متقن ازبحث سياق آيات در تفسير(الميزان), فقط
يك سوره را محور تحقيق و پژوهش قرار مى دهيم, وهرچند آن را استقرايى ناقص
مى دانيم, ولى با نگريستن در تفسير سوره هاى ديگر, به اين حقيقت دست مى
يابيم كه (سياق آيات) و دلالت آن, جايگاه ويژه اى در تفسير(الميزان) دارد.4
با نگاهى اجمالى درتفسير سوره احزاب در (الميزان) به اين عبارتها برخورد مى كنيم:
وسياق آياتها يشهد, وفى سياق النّهى كشف (ج16ص 273) 5, لكنّها من حيث
وقوعها [الآية] فى سياق النّهى (ص 274) وفيه انّ السّياق لايساعد عليه (ص
276) لكنّها [اسباب النّزول] اجنبيّة غير ملائمة لسياق الآيات (ص 280),
سياق الآيتين يلوّح أنّ (ص 305), على ما يعطيه سياق الآية, كوقوع الآية فى
سياق…, ظاهر السياق ان المراد (ص311), فبعيد من السّياق(ص 313), يشهد
السّياق على أنّ (ص321) , وان كان سياق [الآية] يلوّح الى أنّ (ص 324),
والسّياق يدلّ على أنّ المراد, والّذى أوردناه هوالأوفق لوقوعها فى سياق
[الآية السّابقة] (ص 336), و… 6
اين عبارات, بيانگر بهره گيرى از (سياق آيات) درفهم قرآن است و درصورت
شمارش درتمامى جلدهاى تفسير, حجم بسيار بالايى را به خود اختصاص خواهد داد.
اينك آمارى اجمالى از استفاده از سياق آيات درتفسير سوره احزاب آورده مى شود كه نشان دهنده درستى, از نقش مؤثر آن در فهم قرآن است. 7
آيات سوره احزاب: 73 آيه.
شمار آياتى كه از سياق آيه در فهم آن بهره گيرى شده است: 13 آيه.
شمار مواردى كه استشهاد به سياق آيات شده است: 21 مورد.
پذيرش دلالت سياق آيه يا آيات: 20 مورد.
نپذيرفتن دلالت سياق آيه يا آيات: يك مورد.
بهره گيرى از تناسب آيات درفهم قرآن: 3 مورد.
از اين رو دراين جا به بررسى موارد ياد شده در سوره احزاب مى پردازيم.
الف. سياق آيات, ومكى و مدنى بودن سوره
در آغاز تفسير سوره احزاب, ضمن يادآورى از مفاهيم سوره, درباره مكى ومدنى بودن سوره, چنين آمده است:
(وسياق آياتها يشهد بأنّها ممّا نزلت بالمدينة.)
بدين سان سياق آيات اين سوره, تأييد كننده روايات ومنقولاتى است كه برمدنى بودن سوره دلالت دارد. 8
درموارد فراوانى از تفسير (الميزان) درآغاز هرسوره, استشهاد به سياق آيات درجهت اثبات مكى ومدنى بودن سوره, ديده مى شود.
(يا أيّها النّبيّ اتّق اللّه ولاتطع الكافرين والمنافقين انّ اللّه كان عليماً حكيماً)
احزاب /1
اى پيامبر ازخداوند پروا كن وازكافران ومنافقان اطاعت مكن. كه خداوند داناى فرزانه است.
مرحوم علامه درتفسير آيه شريفه يادشده مى نويسد:
(چون آيه در سياق نهى است, پس مى توان به دست آورد كه كافران, درخواست
امورى را از پيامبراكرم(ص) كرده اند ومنافقان نيز با اصرار ازحضرت مى
خواسته اند كه پيشنهاد كافران را بپذيرد. ازاين رو به دلالت سياق آيه,
رواياتى كه درسبب نزول آيه آمده, پذيرفته مى گردد. آن دسته از روايات,
داراى اين مفهوم است كه برخى ازبزرگان قريش بعد از جنگ احد نزد پيامبر(ص)
آمده ودرخواست كردند كه آن حضرت به بت پرستى آنان كارى نداشته باشدوآنان
نيز دريكتاپرستى حضرت دخالت نكنند. سپس اين آيه و آيه پس ازآن نازل شد
وحضرت را از پيروى ازآنان بازداشت.
همچنين دلالت سياق آيه, با پايان آيه كه دربردارنده دواسم از اسماء الحسنى
است (عليم وحكيم), مناسبت داشته ونيز تناسب اين آيه با دوآيه بعد روشن مى
گردد.) 9
1. (واتّبع مايوحى اليك من ربّك انّ اللّه كان بما تعلمون خبيراً) احزاب/2
وازآنچه از پروردگار به تو وحى مى شود پيروى كن, كه خداوند داناى فرزانه است.
درتفسير آيه چنين آمده است:
(هرچند آيه, مفهوم عام وگسترده خود را دارد, ولى چون در سياق نهى آيه
پيشين است, مراد از پيروى از وحى, پيروى از وحيى است كه درباره اطاعت
نكردن از كافران ومنافقان آمده است ونيز جمله پايانى آيه : (انّ اللّه كان
بما تعملون خبيراً) بر اراده اين معناى خاص ازآيه, دركنار معناى عام
وگسترده آيه, دلالت دارد. پس مؤيّد دلالت سياق آيه, جمله پايانى آيه است.)
10
2. (وتوكّل على اللّه وكفى باللّه وكيلاً) احزاب/3
وبرخداوند توكّل كن وخداوند كارسازى را بسنده است.
اين آيه نيز همچون آيه گذشته, افزون برمعناى عام و گسترده خود, به خاطر
قرارگرفتن درسياق نهى آيه (ولاتطع الكافرين والمنافقين… ) دلالت برمعناى
خاصى دارد وآن توكّل برخداوند است درآنچه برحضرت وحى گرديده است كه
ازكافران ومنافقان پيروى نكند, هرچند خطرآفرين ومشكل زا و وحشت آورباشد. 11
بدين سان روشن مى گردد كه سه آيه نخست سوره احزاب, داراى تناسب بوده ودريك سياق هستند (وحدت سياق).
3. (الذين يبلّغون رسالات اللّه ويخشونه ولايخشون أحداً الاّ اللّه وكفى باللّه حسيباً) احزاب/39
همان كسانى كه پيامهاى الهى را مى رسانند واز او پروا دارند وازهيچ كس جز خداوند پروا ندارند وخداوند حسابرسى را بسنده است.
هرچند پيامبران الهى تنها از حضرت حق خشيت و ترس دارند و هيچ گاه از غير
ازاو نمى هراسند, ولى سياق آيه چنين نشان مى دهد كه انبياى الهى درتبليغ
رسالت ازهيچ كس جز او نمى هراسند. ونيز چون كارهاى پيامبران مانند
سخنانشان براى تبليغ دين است; در تبليغ دين به هيچ گونه نمى هراسند.) 12
4. (ماكان محمّد أبا أحد من رجالكم ولكن رسول اللّه وخاتم النّبيّين وكان اللّه بكلّ شئ عليماً) احزاب/40
محمّد(ص) هرگز پدر هيچ يك از مردان شما نيست, بلكه پيامبر خدا وخاتم پيامبران است, وخداوند به هرچيزى داناست.
سياق آيه براى دفع اعتراض برخى است كه مى گفتند: چرا حضرت با همسر پيشين
پسر خوانده خود (زيدبن حارثه) ازدواج كرده است. ازاين رو افزون بر معناى
عام وگسترده آيه, اين معناى خاص نيز اراده شده كه پيامبر(ص) پدر زيد بن
حارثه نبوده تا ازدواج با همسر سابق وى, ازدواج با همسر پسر حقيقى به شمار
آيد.13
بنابراين آيه يادشده همراه با چهار آيه پيش از آن (احزاب /36 ـ 40) بيانگر
يك قضيه بوده وبا يكديگر تناسب داشته و داراى سياق متناسبى هستند.
1. (النّبى أولى بالمؤمنين من أنفسهم… ) احزاب/6
پيامبر(ص) ازخود مؤمنان به آنها نزديك تر و سزاوارتراست.
مرحوم علامه درتفسيراين آيه چنين گفته است:
(مراد از اولويت, اين است كه مؤمنان, پيامبراكرم(ص) را درتمامى كارها
برخود مقدّم بدارند, پس برخى از مفسّران كه اولويت درآيه را مقيّد ساخته
اند و (اولويت درحكم) و (اولويت در دعوت) را ازآيه استفاده كرده اند,
اشتباه پنداشته اند, زيرا كه آيه عام است ونيز سياق آيه با ديدگاه آنان
همراهى ندارد.) 14
2. (واذكرن ما يتلى فى بيوتكنّ من آيات اللّه والحكمة انّ اللّه كان لطيفاً خبيراً)
احزاب/34
[اى زنان پيامبر(ص)] هرآنچه ازآيات الهى وحكمت كه درخانه هاى شما خوانده مى شود, دريادگيريد, خداوند ريزبين آگاه است.
(ذكر) درآيه به معناى(يادآورى) است واين كه برخى ازمفسّران (اذكرن) را به
معناى (اشكرن) دانسته اند وآيه را بدين گونه معنا كرده اند كه: اى زنان
پيامبر(ص) خداوند را شكركنيد كه شما را درخانه هايى جا داد كه قرآن وسنّت
درآن تلاوت مى شود, با سياق آيه سازگارى ندارد, بويژه آن كه درپايان آيه
دواسم ازاسماء الحسنى وجود دارد كه با شروع آيه تناسب دارد واگر (ذكر)
درآيه به معناى (يادآورى) باشد, اين تناسب رعايت شده است. 15
مرحوم علامه در تفسير نخستين بخش از سوره احزاب, روايتى را درباره سبب نزول آيات يادآور شده وآن را پذيرفته است وسپس چنين مى نويسد:
(درباره سبب نزول اين بخش ازآيات, روايات و نقلهاى ديگرى رسيده است, ولى
چون با سياق آيات بيگانه است وسازگارى ندارد, آن را نمى پذيريم.)16
(يا ايّها النّبى قل لأزواجك ان كنتنّ تردن الحياة الدّنيا وزينتها فتعالين أمتّعكنّ وأسرّحكنّ سراحاً جميلاً) احزاب/28
اى پيامبر به همسرانت بگو اگر زندگانى دنيا و جلوه هاى آن را مى خواهيد پس بياييد تا بهره مندتان سازم وبه خير و خوشى رهايتان كنم.
از واژگان آيه, شكوه وگلايه برخى از همسران پيامبر(ص) برنمى آيد, ولى از
سياق آيه ونيز آيه بعد, چنين برمى آيد كه برخى از همسران پيامبر(ص) از
زندگى مادى خود درخانه پيامبر خشنود نبوده وازآن شكايت داشته و پيشنهاد
زندگى بهتر و زينت و زيور دنيا را براى خود داشته اند. 17
(… انّما يريد اللّه ليذهب عنكم الرّجس أهل البيت ويطهّركم تطهيراً) احزاب/33
همانا خداوند مى خواهد كه ازشما اهل بيت هرپليدى را بزدايد, وشما را چنانكه بايد وشايد پاكيزه بدارد.
سخن درباره اين آيه (آيه تطهير) بسياراست, ولى آنچه دراين جا سزاوار است يادآور شويم, اين است كه مرحوم علامه مى نويسد:
(اگر پرسش شود: روايات درباره اين آيه دلالت دارد كه مراد از اهل بيت,
حضرت على وفاطمه وحسن وحسين ـ عليهم السّلام ـ هستند, ولى اين دسته از
روايات با اين كه آيه, همسران پيامبر را نيز دربرگيرد, ناسازگارى ندارد,
زيرا سياق آيات خطاب به آنان است. درپاسخ مى گوييم: رواياتى از فريقين
رسيده است كه به روشنى دلالت بر اختصاص آيه به اهل بيت دارد واين كه آيه,
همسران پيامبر را شامل نمى شود.
ونيز اگر گفته شود: اين روايات را به خاطر آن كه سياق آيات درباره همسران
پيامبراست, نمى پذيريم; درجواب مى گوييم: تمام سخن اين است كه ما نمى
پذيريم اين آيه به آيات قبل, متّصل بوده ودريك سياق باشند. و در اصل, اين
آيه جداگانه نازل شده است وحتّى يك روايت نيز كه نزول اين آيه را به همراه
آيات مربوط به همسران پيامبر برساند, وجود ندارد.) 18
1. (وماكان لمؤمن ولامؤمنة اذا قضى اللّه ورسوله أمراً أن يكون لهم الخيرة من أمرهم… ) احزاب/36
وهيچ مرد و زن مؤمنى را نرسد كه چون خداوند و پيامبرش امرى را مقرر دارند, آنان را دركارشان اختيار باشد.
ازسياق آيه چنين برمى آيد كه مراد از (قضى) قضاى تشريعى است, يعنى حكم
تشريعى خداوند و قانونگذارى, نه قضا وحكم تكوينى. ونيز سياق آيه دلالت
دارد كه مراد از (قضى) تصرف درامور زندگى مردم است ونه تنها حكم شرعى كه
اختصاص به خداوند دارد.19
2. (واذكرن ما يتلى فى بيوتكنّ من آيات اللّه والحكمة… ) احزاب/34
[اى زنان پيامبر] هرآنچه ازآيات الهى وحكمت كه درخانه هاى شما خوانده مى شود, دريادگيريد.
همان گونه كه پيش تر درباره اين آيه گذشت, ازبين معانى گوناگون (ذكر) با
توجه به سياق آيه, معناى (يادآورى) كه در برابر (فراموشى) است, سازگارتر
است واين معنا با سياق تأكيد اين آيات, مناسبت دارد. افزون برآن, دراين
آيه ( فى بيوتكنّ) تأكيد ديگرى است كه دلالت سياق را روشن تر مى سازد. 20
(… وتخشى النّاس واللّه أحقّ أن تخشاه… ) احزاب/37
[اى پيامبر] ازمردم بيم داشتى, حال آن كه خداوند سزاوارتر است به اين كه از او بيم داشته باشي….
اين آيه, درباره ازدواج پيامبر(ص) با همسر پيشين فرزند خوانده خود, زيد بن
حارثه سخن مى گويد ودربين آيه مى فرمايد كه از برخى مردمان كه درباره اين
ازدواج سخنانى مى گويند, بيم نداشته باشد. ظاهر آيه نوعى عتاب است, ولى
سياق آيه بر تأييد ونصرت و ياورى پيامبر دلالت دارد كه ازجمله هاى بعدى
ونيز از جمله پايانى آيه (وكان أمراللّه مفعولاً) چنين برمى آيد. ازاين رو
تأييد پيامبر(ص) به صورت عتاب آمده است.21
(تحيّتهم يوم يلقونه سلام و أعدّ لهم أجراً كريماً) احزاب/44
درود آنان در روزى كه به لقاى او نايل شوند, سلام است, و او براى ايشان پاداشى ارجمند آماده ساخته است.
ازظاهر سياق آيه چنين برمى آيد كه (تحيّت) مصدرى است كه به مفعول (هم)
اضافه شده ونه فاعل. ازاين رو معناى آيه بدين گونه است كه مؤمنان در روزى
كه به لقاى او نايل مى شوند, ازجانب پروردگار وملائكه, سلام به آنان گفته
مى شود. پس آنانى كه (هم) را درآيه فاعل پنداشته اند, سياق اين آيه وچند
آيه قبل را درنظر نگرفته اند.22
(ترجى من تشاء منهنّ و تؤوى اليك من تشاء… ) احزاب/51
هركدام ازآنان[همسرانت] را كه مى خواهى ازخود دور بدار وهركدام را كه مى خواهى نزديك بدار….
آيه شريفه, درباره واجب نبودن حقّ قسم برپيامبر(ص) سخن مى گويد, ازاين رو
حضرت مى توانسته اند, هرگونه كه مى خواهند, زمان حضور در نزد همسران خود
را تنظيم كنند وهركدام را برديگرى مقدم بدارند, ولى سياق آيه مفهوم آيه را
گسترش مى دهد, بدين گونه كه پيامبر(ص) افزون بر رعايت نكردن حقّ قسم, مى
توانند زنى كه خود را به حضرت بخشيده است, بپذيرند ويا نپذيرند.
درباره مفهوم آيه, ديدگاههاى ديگرى نيز بيان شده است, ولى آنچه گذشت, با
سياق آيه وآيات پيش سازگارتر است, افزون برآن كه روايات اهل بيت(ع) همين
ديدگاه را تأييد مى كند. 23
(لايحلّ لك النّساء من بعد ولا أن تبدّل بهنّ من أزواج ولو أعجبك حسنهنّ الاّ ما ملكت يمينك… ) احزاب/52
پس ازآن ديگر هيچ زنى برتو حلال نيست, ونشايد كه همسرانى را جانشين آنان
سازى, گرچه زيبايى آنان تو را خوش آيد مگر آنچه ملك يمين تو باشد….
همان گونه كه پيش تر گذشت, (تناسب آيات) با بحث (سياق آيات) بسيار به هم
مربوط بوده وانس تنگاتنگى دارند. ودربرخى ازموارد, تناسب آيات همان وحدت
سياق است. دراين آيه اگر آن را مستقل بپنداريم وبا آيات پيشين متناسب
ندانيم, معناى آيه اين گونه است كه همه زنان, براى آن حضرت حرام هستند, به
جز زنى كه حضرت او را برگزيده است, ازاين رو مفهوم آيه محدود مى گردد.
اگر آيه را در تناسب با آيات پيشين بدانيم و همه را دريك سياق فرض كنيم,
آيه اين گونه معنا مى شود كه به جز شش گروه اززنان كه درآيه 50 بيان شده,
ديگر زنان بر تو حرام هستند, ازاين رو مفهوم آيه با توجه به آيات گذشته
گسترش مى يابد. 24
1. رك: نشريه دانشكده الهيات ومعارف اسلامى مشهد, شماره 30, تابستان 1374, مقاله نگارنده با عنوان [نيم نگاهى به ترجمه تفسير(الميزان)].
2. برخى از فهرستهاى تفسير (الميزان) بدين گونه است:
دليل الميزان فى تفسير القران, الياس كلانترى; فهرست راهنماى موضوعى (الميزان), دفتر انتشارات اسلامى جامعه مدرسين حوزه علميه قم; مفتاح (الميزان) عليرضا ميرزا محمد وهمكاران.
دوفهرست اوّل, فقط فهرست موضوعى تفسير (الميزان) بوده ولى فهرست سوّم, جامع بوده و افزون برفهرست موضوعى, فهرست جاها, قبايل, مذاهب, اصطلاحها و… را دربردارد, و بديهى است اين گونه فهرستها بسياركارآمد وسودمند است.
3. بهره گيرى از سياق آيات درفهم قرآن, درآيات وجملات تكرارى قرآن بسيار محسوس و دقيق است, مثلاً درباره جملات مكرر قرآنى مانند (انّ اللّه على كلّ شئ قدير) و (وتوكّل على اللّه) بيش تر تفاسير دريك مورد به تفسير آن پرداخته و درموارد ديگر يا تفسير نكرده ويا به همان مورد اوّل ارجاع داده اند, ولى در تفسير ارزشمند (الميزان) با توجه به سياق آيات, عموماً براى هريك از اين جملات, افزون بر معنا و تفسير عام جمله, مفهوم ديگرى نيز براى آن مى يابيم. امام خمينى (ره) نيز در تفسير سوره حمد نيز فرموده اند كه (بسمله) در 113 سوره قرآنى داراى معنى ها و تفسيرهاى متعددى است واين گونه نيست كه دريك مورد (سوره حمد) تفسير شود ودر 112 سوره ديگر بدان ارجاع داده شود, زيرا متعلق (بسمله) در هر سوره با سوره هاى ديگر فرق دارد.
4. اين نوشتار, پژوهشى مختصر درباره نقش سياق آيات درفهم قرآن, در تفسير(الميزان) است, ولى به نظر مى رسد كه سزاوار است قرآن پژوهان حوزه و دانشگاه با پژوهش و تحقيق و تدوين رساله اى مستقل, رابطه سياق آيات ونوع تأثير آن درفهم قرآن وبهره گيرى ازآن را در تفاسير گوناگون ونيز تفسير(الميزان), مشخص نموده و تأليفى جامع و سودمند ارائه دهند.
5. درتمامى موارد, رك: علامه طباطبايى, الميزان فى تفسيرالقرآن, چاپ جامعه مدرسين حوزه علميه قم, 16/ 272 ـ 354.
6. در ديگر جاهاى تفسير, فراوان عبارتهاى (والسّياق يؤيّده) , (والسّياق يعاضده) , (والسّياق ينافيه) , (والسّياق لاينافيه) و شبيه به آن, به چشم مى خورد.
7. درصورت دقت بيش تر درتفسير اين سوره در (الميزان) ممكن است, شمارش موارد يادشده كمى بيش تر گردد.
8. تفسيرالميزان,16/273.
9. همان. دراين آيه, درحقيقت (سياق آيه) دلالت بر دوچيز دارد. نخست وقوع مورد آيه و سپس تأييد برخى از روايات اسباب نزول, ونيز بحث تناسب آيات (دراين جا تناسب جمله ها وكلمات) دراين تحقق يافته است.
10. همان, 16/ 274.
11. همان.
12. همان, 16/324.
13. همان.
14. همان, 16/276.
15. همان, 16/313. نگارنده درتحقيقى كه درنوع استعمال اسماء الحسنى در قرآن انجام داده, بدين نتيجه دست يافته است كه اسماء الحسنى الهى كه بيش تر در پايان آيات آورده شده, رابطه مستقيمى با آغاز آيه مربوط به خود دارد ودر هرآيه افزون برمعناى عام, معناى خاص خود را دارد, همچون آيه (احزاب/34) ونيز آيات 2 و 3 كه پيش تر بيان شد.
16. همان, 16/280.
17. همان, 16/305.
18. همان, 16/311. مرحوم علامه طباطبايى در چند جاى قرآن, ترتيب آيات قرآن را بنابر احتمالى توقيفى نمى دانند وآن را مربوط به جمع قرآن در زمان خلفا به شمار مى آورند, از جمله آن موارد, همين آيه تطهير است. رك: ص 312.
19. همان, 16/321.
20. همان, 16/313.
21. همان, 16/322.
22. همان, 16/329. نيز ترجمه آيه درمتن مقاله, به گونه اى است كه (هم) در (تحيّتهم) به معناى فاعلى است ونه مفعولى. اين ترجمه آيه و ديگر موارد, برگرفته از ترجمه قرآن خرمشاهى است.
23. همان, 16/336.
24. همان.